آریوآریو، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

آریو قشنگ روزگار من

نرم نرمک میرسد اینک بهار

سلام دُر دونکم امسال داره تموم میشه و من قشنگ ترین سال عمرم رو تجربه کردم امسال خدای بزرگم ,تو پاره وجودم رو به من هدیه کرد ,خدای مهربونم بهترین حس ,حس مادرانه رو تو وجود من گذاشت و  من لحظه لحظه پر میشم از این احساس قشنگ و  هر روز شکر میکنم خدا رو  بابت این نعمت الهی     پسرم ,عزیزم , امید زندگی من 9 ماه مثل باد گذشت وقتی به عکسهای چند ماه پیشت نگاه میکنم دلم تنگ میشه واسه اون روزها چه زود داری بزرگ میشی و من نمیخوام حتی ثانیه ای از دست بدم  این روزها رو پسرکم وقتی میای بغلم.وقتی با دوستهای کوچولت نوازشم میکنی ؛وقتی صورت نرمت رو میچسبونی به صورتم دنیا رو به من میدی ؛احساس دوست داشته شد...
29 اسفند 1391

خونه تکونی

سلام  یکی یه دونه من امروز اومدم از شیطونی هات بگم از وقتی که ایستادن رو یاد گرفتی فقط  دنبال اینی که دستت رو یه جایی بگیری و بیاستی از خواب هم که بیدار میشی اولین کارت اینه     کلا از نشستن خوشت نمیاد فقط دوست داری وایستی و هر چی دم دسته و دست بزنی ووووو همچنان   چند روزه که من خونه تکونی عید رو شروع کردم و فرش هارو هم دادم واسه شستن به همین خاطر کف خونه الان روفرشی و ملحفه پهنه و مدام باید مواظب تو باشم نخوری زمین  اما توی شیطون اینقدر منو اذیت کردی و همه جا دنبال من اومدی و هی خوردی زمین  که بابات مجبور شد این کارو بکنه باهات اینجا هم که اماده شدی...
3 اسفند 1391
1